معرفی 10 فیلم سینمایی با موضوع ترک اعتیاد (کلینیک مهر میناب)

10 فیلم برتر برای ترک اعتیاد

کلینیک مهر میناب 2328

معرفی 10 فیلم سینمایی برتر برای ترک اعتیاد
اعتیاد به معنای ساده، یک عارضه‌ی روانی است و زمانی رخ می‌دهد که شخص اراده‌ی کافی برای عدم تکرار یک عمل را ندارد. در این مقاله به معرفی 10 فیلم درباره‌ی اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی پرداخته‌ایم که این عادت‌های بد را نقد می‌کنند.

هرچیزی که به درجه‌ی افراط برسد، می‌تواند مخرب و آسیب‌زا باشد اما معمولا به این مسئله توجه چندانی نمی‌شود. همه‌ی ما عاداتی داریم که در لحظه، احساس خوبی می‌دهند اما کمتر در رابطه با عواقب‌شان فکر می‌کنیم. اعتیاد تنها به مواد مخدر یا الکل خلاصه نمی‌شود، شما می‌توانید به نیکوتین، خواب، قرص‌ یا انجام یک تفریح به ظاهر معمولی معتاد شوید، حتی فیلم دیدن!

سینما همواره به این مشکلات پرداخته و اعتیاد را از زوایای مختلف به تصویر کشیده است: از جرقه‌های اولیه‌اش که یک نوجوان را به مرز نابودی می‌کشاند تا پایان‌اش که می‌تواند تراژیک باشد یا به یک مرکز بازپروری ختم شود. از آدم‌های معتادی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند تا آن‌هایی که ثروتمند هستند و به همه چیز رسیده‌اند اما کافی نیست. از کسانی که به کار کردن اعتیاد دارند تا آن‌هایی که می‌خواهند اعتیاد را ریشه‌کن کنند اما در دام آن اسیر می‌شوند. اعتیاد یک طاعون سیاه است و فیلم‌های زیر، این حقیقت تلخ را به ما یادآوری می‌کنند.

۱۰ فیلم هیجان‌انگیز روان‌شناختی که احتمالا هرگز ندیده‌اید
۱- مرثیه‌ای بر یک رویا (Requiem For A Dream)

سال انتشار: ۲۰۰۰
کارگردان: دارن آرونوفسکی
بازیگران: الن برستین، جرد لتو، جنیفر کانلی، مارلون وینس، کریستوفر مک‌دونالد
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
دومین ساخته‌ی آرونوفسکی پس از «پی» که این بار به‌جای مضامینی همچون مذهب، عرفان و ارتباط جهان با ریاضیات، به ناامیدی و استیصال ناشی از اعتیاد می‌پردازد.

«هری» (جرد لتو) همراه با دوستان‌اش «ماریون» (جنیفر کانلی) و «تایرون» (مارلون وینس)، هر سه به هروئین معتاد هستند و تصمیم دارند تا از راه فروش مواد مخدر، زندگی فقیرانه‌شان را به مسیر بهتری ببرند. در سوی دیگر، مادر هری، «سارا» (الن برستین) را داریم که اعتیادش از نوع دیگری است: او به تماشای تلویزیون اعتیاد دارد و زمانی که از سوی مسابقه‌ی مورد علاقه‌اش، با او تماس گرفته می‌شود تا در آن شرکت کند، تصمیم می‌گیرد تا به هر قیمتی، خودش را لاغر کند. او مصرف داروی آمفتامین را آغاز می‌کند و در نهایت به روان‌پریشی دچار می‌شود.

آرونوفسکی با استفاده از کلوزآپ، نشان دادن شخصیت‌ها به صورت همزمان و نماهای بلند تلاش کرده تا این حس را به مخاطب بدهد که آدم‌های قصه‌اش حتی زمانی که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، تنها هستند. آن‌ها شاید اعتیاد مشابه‌ای داشته باشند اما کمکی در راه نیست و هر کسی باید به تنهایی با مشکلات‌اش روبرو شود.

مونتاژی که آرونوفسکی از پروسه‌ی مصرف مواد مخدر و تاثیرات‌اش بر روی بدن ارائه می‌دهد، شاید یکی از نقاط عطف فیلم باشد؛ جایی که به وضوح می‌توانیم ببینیم انسان‌ها چگونه خودشان را به هر دلیلی مسموم می‌کنند و به روان خود آسیب می‌زنند. آرونوفسکی برای دراماتیزه‌ کردن هر چه بیشتر سکانس‌ها، یک برگ برنده‌ی بزرگ هم دارد و آن، موسیقی سوزناک، محزون و استرس‌زای «کلینت منسل» است.

در میان تمام عناوین این فهرست، مرثیه‌ای بر یک رویا از آن نظر جایگاه‌ ویژه‌ای دارد که مصرف مواد مخدر را به شکل کاملا ملموسی ارائه می‌دهد و آن را به مبحث اصلی‌اش تبدیل می‌کند. درست است که پیام‌های فیلم بدون هیچ حاشیه‌ای، مستقیما به صورت مخاطب پرتاب می‌شود اما اگر تنها یک فیلم وجود داشته باشد که ابعاد مخرب و ویران‌کننده‌ی مواد مخدر (و در مجموع، اعتیاد به هرچیزی) را به بهترین شکل ممکن نشان می‌دهد، همین اثر آرونوفسکی است.

۲- قطاربازی (Trainspotting)


سال انتشار: ۱۹۹۶
کارگردان: دنی بویل
بازیگران: ایوان مک‌گرگور، جانی لی میلر، کوین مک‌کید، کلی مکدونالد
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته‌ی «اروین ولش» (Irvine Welsh)، این کمدی سیاه داستان گروهی از معتادان به هروئین را روایت می‌کند که زندگی و مصرف‌شان در ادینبرا، پایتخت اسکاتلند، تحت تاثیر بحران اقتصادی قرار گرفته است.

«مارک رنتن» (ایوان مک‌گرگور)، یک معتاد بیکار و ۲۶ ساله‌ است که همراه با مادرش زندگی می‌کند و تصمیم دارد با به‌کارگیری متد سیک بوی (Sick Boy Method)، هروئین را ترک کند و در همین راستا، خودش را در یک اتاق زندانی می‌کند، آب معدنی می‌نوشد، دیازپام می‌خورد (که آن را از مادرش دزدیده است)، تلویزیون نگاه می‌کند و سه سطل مختلف برای مواقع ضروری کنار گذاشته است تا مشکلی در پروسه‌ی ترک‌اش وجود نداشته باشد. این سم‌زدایی اما کوتاه‌مدت است و بی‌اثر.

قطاربازی موافقان و مخالفان زیادی دارد؛ کسانی که می‌گویند فیلم، مواد مخدر را تبلیغ می‌کند و کسانی که باور دارند ضد آن ساخته شده است اما هر چه که هست، دنی بویل توانسته به خوبی نشان دهد که شخصیت‌هایش در چه حباب کوچکی محبوس شده‌اند. اینکه چگونه هر روز مورد انتقاد قرار می‌گیرند و ضعیف یا احمق خطاب می‌شوند، آن هم در حالی که هیچکس نمی‌داند اعتیاد به هروئین چه حسی دارد و تا چه اندازه عذاب‌آور است.

شخصیت‌های معتاد قصه، تنها کسانی هستند که یکدیگر را درک می‌کنند. رنتن و دوستان‌اش می‌دانند که در حال نابود کردن خود هستند و تلاش می‌کنند تا از این تنگنا جان سالم به‌‎در ببرند اما اعتیاد به مواد مخدر همانند یک دایره‌ است که شاید فرار از آن چیزی بیشتر از یک درجا زدن نباشد و در نهایت به نقطه‌ی اول بازمی‌گردید.

۳- نیمه‌ی نیلوفر (Half Nelson)


سال انتشار: ۲۰۰۶
کارگردان: رایان فلک
بازیگران: رایان گاسلینگ، شارکا اپس، آنتونی مکی
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
«دن» (رایان گاسلینگ)، یک معلم مدرسه است که می‌خواهد دانش‌‌آموزان‌اش را جذب درس تاریخ کند، او به ایده‌ها و بازخوردهای آن‌ها گوش فرا می‌دهد و اتفاقات حال را با گذشته پیوند می‌زند. روش‌های تدریس او اگرچه مثبت و جالب‌توجه هستند اما با سرفصل دروس مطابقت ندارند که این مسئله برای او دردسرساز می‌شود.

با اینکه دن با دانش‌آموزان‌اش خو‌ش‌رفتار است و به آن‌ها کمک‌های زیادی می‌کند، خصوصا «دِرِی» (شارکا اپس)، اما در زندگی شخصی، به کوکائین اعتیاد دارد. پس از اینکه دِرِی او را نیمه‌هوشیار در طبقه‌ی رختکن پیدا می‌کند، دنی به او می‌گوید که «آدم نباید فقط برای یک چیز، قضاوت شود» و نیمه‌ی نیلوفر در رابطه با همین مسئله است.

فیلم به نقاط خاکستری دنیای ما می‌پردازد و به آن به صورت سیاه و سفید نگاه نمی‌کند. این تصور وجود دارد که همه‌ی معتادان آدم‌های بدی هستند و کارهای ناشایستی انجام می‌دهند اما دن این‌گونه نیست. شاید گاهی رفتارهای عجولانه‌ای از او سر بزند یا نواقص زیادی داشته باشد اما نیت‌اش خیر است. او می‌داند که نمی‌توان با تدریس تاریخ، این کودکان را به مسیر تازه‌ای برد اما تمام تلاش‌اش را به کار می‌گیرد تا تغییری ایجاد کند، حداقل در یک کودک و این تمام چیزی است که او نیاز دارد.

نیمه‌ی نیلوفر به طور همزمان، خوش‌بینانه و بدبینانه است و رایان فلک با ظرافت‌هایی که به خرج داده، توانسته یک روایت غیرقابل پیش‌بینی و واقع‌گرایانه از معضل اعتیاد ارائه دهد.

۴- خاطرات بسکتبال (The Basketball Diaries)


سال انتشار: ۱۹۸۵
کارگردان: اسکات کالورت
بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، لورین براکو، مارک والبرگ، برونو کیربی
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۵ از ۱۰۰
خاطرات بسکتبال براساس خاطرات «جیم کرول» (Jim Carroll) ساخته شده که یکی از ستارگان بسکتبال مدرسه‌اش بود اما در سن ۱۳ سالگی، به هروئین اعتیاد پیدا کرد و به جاده‌ی تباهی قدم گذاشت.

انحرافات جزئی جیم کرول در دوران نوجوانی، همچون بوییدن رنگ و بدرفتاری در کلاس، در نهایت به مصرف مواد مخدر انجامید. فیلم همچنین به دوستان او هم می‌پردازد که هرکدام‌شان به یک مسیر می‌روند: یکی را دستگیر می‌کنند، یکی سالم می‌ماند و به یک ورزشکار موفق تبدیل می‌شود و دیگری شرایط اسفناک‌تری را نسبت به کرول تجربه می‌کند.

خاطرات بسکتبال با اینکه قابل پیش‌بینی است و مشکلات داستانی زیادی دارد اما از تاثیرگذاری پیام‌هایش کاسته نمی‌‎شود، خصوصا اینکه یک اتفاق واقعی را روایت می‌کند.

۵- تعطیلی ازدست‌رفته (The Lost Weekend)

سال انتشار: ۱۹۴۵
کارگردان: بیلی وایلدر
بازیگران: ری میلند، جین وایمن
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
بیلی وایلدر و «چارلز براکت» در این فیلم درام نوآر، یک آدم دایم الخمر کاملا متفاوت را به دنیای سینما معرفی کردند؛ کسی که تنها به عنوان ابزاری برای ارائه‌ی کمدی در فیلم قرار نگرفته است. شخصیت اصلی فیلم، یک انسان مهربان، باهوش و خوش‌تیپ است که الکل باعث می‌شود زندگی‌اش رو به زوال برود.

«دان برنم» (ری میلند)، یک نویسنده‌ی نیویورکی است که دروغ می‌گوید، تقلب می‌کند و به هر کاری دست می‌زند تا به نوشیدنی‌اش دست پیدا کند. داستان از روز پنجشنبه آغاز می‌شود، جایی که دان قرار است همراه با برادرش «ویک»، به تعطیلات آخرهفته برود اما با فرستادن او همراه با نامزدش «هلن» (جین وایمن) به یک کنسرت، فرار می‌کند تا در شهر بماند و ویسکی بنوشد.

اگرچه هلن در تلاش است تا دان را از این مخصمه نجات دهد اما این مسائل برای او اهمیتی ندارد و به نوشیدن ادامه می‌دهد. دان حتی ماشین تحریرش را گرو می‌گذارد تا برای خرید مشروب پول بدست بیاورد.

در دوره‌ی تولید فیلم، شرکت پارامونت نگران بود که دیدگاه‌های فیلم درباره‌ی اعتیاد در کنار دیگر مضامین بزرگسالانه‌ی اثر، به آن ضربه بزند اما بیشتر از همه، این صنعت نوشیدنی‌های الکلی بود که اضطراب داشت. آن‌ها حتی با یک پیشنهاد ۵ میلیون دلاری، سعی در متقاعد کردن پارامونت داشتند که این فیلم را اکران نکند.

فارغ از اینکه فیلم یک برداشت جدی از اعتیاد به الکل ارائه می‌داد، پارامونت نسبت به انتخاب «ری میلند» نیز تردید داشت که اگرچه در صحنه‌ی تئاتر درخشیده بود اما یک بازیگر دراماتیک و سرشناس به حساب نمی‌آمد.

ری میلند نه‌تنها وزن خود را برای این فیلم کاهش داد تا چهره‌ی یک دایم الخمر را داشته باشد، بلکه خود را در بیمارستان بستری کرد تا هیجان غیرقابل کنترل و بیمارگونه‌ی یک فرد وابسته به الکل را تجربه کند.

بازخوردهای اولیه از فیلم چندان خوب نبود و حتی مدیربرنامه‌های میلند به او گفت که کارنامه‌ی هنری‌اش پس از «تعطیلی ازدست‌رفته» به بن‌بست خواهد رسید اما فیلم در نهایت نامزد هفت جایزه‌ی اسکار شد و یکی از سه فیلم تاریخ محسوب می‌شود که اسکار بهترین فیلم و جایزه‌ی نخل طلای جشنواره‌ی کن را بدست آورده است.

۶- ناهار عریان (Naked Lunch)


سال انتشار: ۱۹۹۱
کارگردان: دیوید کراننبرگ
بازیگران: پیتر ولر، جودی دیویس، ایان هولم، جولیان سندز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۹ از ۱۰۰
اقتباس فرامتنی دیوید کراننبرگ از رمان ناهار عریان، نوشته‌ی «ویلیام اس. باروز»، یک شخصیت اصلی دارد که اتفاقا به باروز نزدیک است و حتی شخصیت‌های فرعی فیلم هم به کسانی که باروز می‌شناخت (همانند «جک کرواک» و «آلن گینزبرگ»)، شباهت‌های انکارناپذیری دارند.

«ویلیام لی» (پیتر ولر) که شغل‌اش حشره‌کشی است، متوجه می‌شود همسرش «جوآن» (جودی دیویس)، پودر حشره‌کش او را می‌دزدد و به عنوان یک ماده‌ی مخدر استفاده می‌کند. ویلیام در ادامه، خودش در معرض این پودر قرار می‌گیرد و دچار توهم می‌شود که یک مامور مخفی بوده و رئیس‌اش هم یک سوسک بزرگ است. او همچنین فکر می‌کند ماموریت‌ پیدا کرده تا جوآن را به قتل برساند.

ناهار عریان یکی از معدود فیلم‌های کراننبرگ، خارج از ژانر ترسناک است اما امضاهای همیشگی او را دارد و از فضاهای سورئال وهم‌آمیزی بهره می‌برد. این فیلم با تمام سکانس‌ها و خطوط داستانی عجیب و غریبی که دارد، شامل چند اتفاق واقعی از زندگی ویلیام اس. باروز هم می‌شود و به طور کلی، کراننبرگ با سکانس‌های رویاگونه و غیرقابل‌باورش، در تلاش است تا بازتابی از زندگی واقعی ارائه دهد.

۷- مرد بازو طلایی (The Man With The Golden Arm)


سال انتشار: ۱۹۵۵
کارگردان: اتو پرمینجر
بازیگران: فرانک سیناترا، النور پارکر، کیم نواک، رابرت استاروس
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۱ از ۱۰۰
ساخت فیلم درباره‌ی اعتیاد به مواد مخدر، در گذشته یک «تابو» به حساب می‌آمد و در همین راستا، انجمن سینمایی آمریکا (MPAA)، به این فیلم گواهی پخش نداد. اما اتو پرمینجر آن را بدون اجازه اکران کرد و حتی باعث شد تا قوانین انجمن سینمایی آمریکا تغییر پیدا کند تا فیلم‌سازان اجازه داشته باشند در رابطه با مضامینی همچون اختلاط نژادی، سوءمصرف، آدم‌ربایی یا سقط جنین آثار سینمایی تولید کنند.

فرانک سیناترا نقش یک معتاد را بازی می‌کند که در زندان، مواد را ترک می‌کند اما پس از آزادی، نمی‌تواند پاک باقی بماند. اگرچه نام ماده‌ی مخدری که در فیلم استفاده می‌شود، مشخص نیست اما به نظر می‌رسد که هروئین باشد.

سیناترا برای اینکه نقش‌اش را بهتر ایفا کند، مدت زمان زیادی را در کلینیک‌های ترک اعتیاد گذراند و به بررسی حالات روحی و روانی معتادان پرداخت.

۸- ولگرد دراگ‌استورها (Drugstore Cowboy)


سال انتشار: ۱۹۸۹
کارگردان: گاس ون سنت
بازیگران: مت دیلون، کلی لینچ، جیمز لوگرو، هدر گراهام
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
ولگرد دراگ‌استورها، دومین ساخته‌ی گاس ون سنت و اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته‌ی «جیمز فوگل» است. فوگل در زمان اکران این فیلم، در زندان بود و در تمام دوران زندگی‌اش، نتوانست با قانون کنار بیاید. او در سال ۲۰۱۰، به دلیل سرقت از یک داروخانه، یک بار دیگر زندانی شد و یک سال بعد، به دلیل ابتلا به سرطان، در زندان جان خود را از دست داد.

آدم‌های عاجز و درمانده، ممکن است مرتکب هر کار بد یا اشتباهی شوند تا به خواسته‌های خود برسند؛ و آدم‌های خوب هم ممکن است گاهی «درمانده» شوند. این ایده، پایه و اساس فیلم ولگرد دراگ‌استورها است: انسان‌های اخلاق‌گرایی که کارهای غیراخلاقی انجام می‌دهند.

داستان پیرامون گروهی از جوانان معتاد، به رهبری «باب هیوز» (مت دیلون) است که در مناطق غربی ایالات متحده سفر می‌کنند تا با سرقت از داروخانه‌ها و بیمارستان‌ها، داروهای موردنیاز خود را به‌دست بیاورند. هر کدام از اعضاء، نقش مهمی در سرقت دارند، اگرچه که در پایان، در رابطه با اینکه چه کسی کار مهم‌تری انجام داده تا جایزه‌ی بهتری بگیرد، بحث می‌کنند.

اما باب تصمیم می‌گیرد تا اعتیادش به هیدرومورفون را کنار بگذارد و پاک شود؛ تصمیمی که باب میل دیگر اعضای گروه نیست و او را از ریاست برکنار می‌کنند، به این دلیل که می‌خواهد نقاط ضعف‌اش را برطرف کرده و انسان بهتری شود.

۹- قاچاق (Traffic)


سال انتشار: ۲۰۰۰
کارگردان: استیون سودربرگ
بازیگران: مایکل داگلاس، دان چیدل، بنیسیو دل تورو، کاترین زتا جونز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
این اثر تحسین شده‌ی استیون سودربرگ بیشتر از اینکه یک فیلم درباره‌ی اعتیاد باشد، یک درام جنایی سیاسی است که از زوایای مختلف، به تجارت غیرقانونی مواد مخدر و ثروتی که قاچاقچی‌ها از این طریق به‌دست می‌آورند، می‌پردازد. قاچاق، سه خط داستانی اصلی دارد که گاهی با یکدیگر برخورد می‌کنند.

سودربرگ چرخه‌ی انتقال مواد، از تولید تا مصرف و همچنین تلاش‌های اداره‌ی مبارزه با مواد مخدر و نیروهای پلیس برای جلوگیری از آن را مورد بررسی قرار داده است. جدا از ارزش سیاسی فیلم و مضامین مهمی که بر روی آن‌ها دست می‌گذارد، سودربرگ تاثیرات اعتیاد را هم فراموش نکرده است.

مایکل داگلاس، نقش یک قاضی محافظه‌کار را بازی می‌کند که به عنوان رئیس دفتر سیاست ملی کنترل مواد مخدر آمریکا انتخاب شده است. علی‌رغم پیشنهادات و نظرات‌اش، همه به او می‌گویند که تلاش‌هایش برای مبارزه علیه قاچاق، بی‌فایده است. قاضی «ویکفیلد» اما نمی‌داند که دخترش نیز به مصرف کوکائین، مت‌آمفتامین و هروئین معتاد شده است.

استیون سودربرگ داستان‌اش از دنیای تجارت مواد را صادقانه و شجاعانه روایت می‌کند، آن‌هم بدون اینکه همانند فیلم‌های مشابه‌ دهه‌ی ۸۰ میلادی محتاط باشد یا همانند آثار جوانانه‌ی دهه‌ی ۹۰ میلادی، بخواهد داستان‌اش را پرزرق و برق روایت کند.

فیلم قاچاق بر روی این تفکر که نمی‌توان با مافیای مواد مخدر جنگید، حکم تایید می‌زند اما آن‌ها را محکوم می‌کند و چه قدر تلخ است زمان‌هایی که به ما یادآوری می‌شود نمی‌توانیم دنیایی بدون اعتیاد داشته باشیم.

۱۰- بارفلای (Barfly)

سال انتشار: ۱۹۸۷
کارگردان: باربت شرودر
بازیگران: میکی رورک، فی داناوی، آلیس کریج
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
بارفلای، با الهام از زندگی شاعر و داستان‌نویس مشهور آمریکایی، «چارلز بوکوفسکی» ساخته شده است. داستان حول محور دورانی است که بوکوفسکی در لس آنجلس زندگی می‌کرد و با زنی آشنا شد که سلیقه‌اش در الکل نوشیدن، به او شباهت داشت.

شخصیت اصلی فیلم، «خود دیگر» (Alter ego) بوکوفسکی یعنی «هنری چیناسکی» است که نقش آن را میکی رورک ایفا می‌کند.

چیناسکی یک مرد فقیر و منزوی است که در یک آپارتمان کهنه زندگی می‌کند و با نوشتن شعر و داستان‌های کوتاه، روزگار می‌گذارند. او هر شب به بار مشروب‌فروشی می‌رود و تا حد مرگ، الکل می‌نوشد. زمانی که چیناسکی را از بار همیشگی‌اش بیرون می‌اندازند، اون به یک مکان تازه می‌رود و با «واندا» (فی داناوی) آشنا می‌شود.

دو انسان تنها و وابسته به مشروب که به یکدیگر احساس نزدیکی می‌کنند و با تشکر از پولی که واندا دارد، بیشتر از همیشه می‌نوشند و احساس سرخوشی دارند اما رابطه‌ی آن‌ها خیلی زود وارد سرازیری می‌شود.

بوکوفسکی فیلم‌نامه‌ی بارفلای را به صورت اختصاصی برای باربت شرودر نوشت و شرودر نزدیک به هشت سال تلاش کرد تا آن را بسازد. او حتی رئیس شرکت «گروه کانن» (Cannon Group) را تهدید کرده بود که اگر بودجه‌ی این فیلم تامین نشود، انگشتان دست‌اش را قطع می‌کند!